زبان حال زینب کبری(س) در غروب عاشورا
- ۰ نظر
- ۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۴:۱۶
- ۴۷۰ نمایش
نرگس؛ صبح زود 31 شهریور، با نوازشهای مادرانه از خواب بیدار شد. با لبخندهای پدر بزرگ و مادر بزرگ صبحانه خورد تا برای رفتن به مدرسه آماده شود. او مثل همه بچه های سال اولی، برای روز اولِ سال اولِ مدرسه، راهی مدرسه شد، دوست پیدا کرد، خندید و بازی کرد. امسال، جشن شکوفه های روستای زنگی کلای مازندران، میزبان نرگس دختر اسماعیل، همان که چند ماه پیش در حلب به شهادت رسید، بود. با این همه مهربانی، دل نرگس تاب نیاورد و بعد از مدرسه مستقیم رفت گلزار شهدا، تا با یاد او آرام شود. نرگس وقتی برای دیدار پدر می رود، تا روی سنگ مزار و به گمان بغل کردنش نخوابد، آرام نمی گیرد. نرگس امروز هم همین کار را کرد....
منبع: خبرگزاری فارس
قطره ای به وسعت دریا
این نوشته داستان مردی است که خود را قطره می دانست . مردی که درسیر آفاق و انفس خلقت خود را هیچ می پنداشت . مردی که پرورش یافته مکتب بزرگمرد دیگری است که اونیز برای خود هیچ نقشی در عالم کائنات متصور نبود .مردی همچون آب زلال و همچون موج خروشان. مردی به سان قطره ، قطره ای به وسعت دریا.
مرحوم ایت الله مهدوی کنی : من واقعا غبطه می خورم نسبت به او . آدم دلش می خواست عصا را بدهدبه او.دلم می خواست عصای اوباشم تا او به من تکیه دهد و راه برود.
علامه بزرگوار مرتضی مطهری با آن عظمت علمی که شهره خاص و عام است او را استاد خطاب می کند و در کتاب شرحی بر نهج البلاغه اش تعریف زهد (1) را از زبان استاد نقل نموده که بیانگر بینش عمیق وی و معرفت کسب شده استاد در محضر بزرگان بوده است.
دکتر پور مقدس پزشک امام خمینی : یک شب که امام در بیمارستان بستری بودند و ما در خدمت ایشان بودیم یه مرتبه با حالت مضطربانه وپریشانی از خواب بیدار شدند و گفتند احمد را بگویید بیاید.
فضیلتشان گمنامی است. هنوز خیلیها نامشان را نمیدانند، و از آن عجیبتر، بزرگی کاری که آنها کردند را نمیدانند. تازه شهرها، آرام آرام دارند در آغوششان میگیرند و بهشت زهراها به وجودشان گلباران میشوند. آرام آرام محلهها دوباره بوی خونهای خشکیده گرفتهاند و نوجوانهای محل با عکس پهلوانهایشان عکس یادگاری میاندازند.
اما اینجا، کسی هست که ناشناختهها را میشناسد. اینجا کسی هست که با «غریبان» قریبی کند. و برای همین هم قلوب اولیای آن سفرکردگانِ به مجلس کرامت مرتضوی و حسینی و زینبی، هوای دیدار او را میکند تا آهنگِ ارادت او کنند و هدیهی عنایت بگیرند.
و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه
کیفرگاهی باز می گردند.
اترک نیوز: رهبر معظم انقلاب اسلامی جزو معدود چهرههای تاریخ معاصر جهان محسوب میشوند که فرزندانشان نقش حداقلی نیز در اثرگذاری بر قدرت حاکم ندارند اما از فرزندان سکاندار انقلاب اسلامی ایران چه میدانیم و ایشان اکنون در چه موقعیتی هستند و چه نقشهایی برعهده دارند؟
یکی از مباحثی که برای عموم مردم اهمیت و جذابیت دارد، خانواده حضرت آیت الله خامنهای است. رهبر معظم انقلاب دارای شش فرزند هستند. نام خانوادگی همسر ایشان «خجسته» است. نام دخترانشان بشری و هدی، نام فرندان پسرشان سید مصطفی، سیدمجتبی، سیدمسعود و سیدمیثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان هشت سال در جبهههای جنگ ایران و عراق حضور داشتند.
حسن موقع خواستگاری حرفهایی میزد که برایم دلنشین بود. باهاشان غریبگی نمیکردم. شاید خودم هم اگر جای آن بودم، همین جور صحبت میکردم. زندگیای که حسن میخواست بسازد، اگرچه سختیهای خودش را داشت، امه من انگار روی یک موج سوار شده بودم که هدایتش دست حسن بود و من اختیاری نداشتم. با حرفهایش من هم جرأت پیدا میکردم. تأییدش میکردم و دنبالش کشیده میشدم. کتاب “رضوانخواه به روایت همسر شهید” سرشار از امواج گاه ساده و گاه پیچیدهی زندگی است؛ اما با روایتی سادهتر. اما در این روایت آنچه مهم است، همراهی و همدلی دو موج سوار آن است.
چاپ اول کتاب « مرد سلول شماره 5» (1388) توسط مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری و به همت انتشارات سوره مهر در 136 صفحه ، با شمارگان 2500 نسخه و قیمت 2000تومان به انتشار رسیده است.
خانواده عنوان کتابی است برگرفته از صحبت های مقام معظم رهبری که به سبک یک جلسه مطوّل مَطوی در آمده است.
در منظومة نظرات راهبردی رهبر انقلاب درباره سبک زندگی، اولین عنوانی که ایشان مطرح میکنند «خانواده» است. آیتالله خامنهای، به خانواده به عنوان سلول بنیادینی مینگرند که بافتهای جامعه را ایجاد میکند. در تنظیم این کتاب، بیش از یکصد سخنرانی آقا، مربوط به جلسات خطبهخوانی عقد، نشست اندیشههای راهبردی با موضوع زن و خانواده، دیدار مداحان در سالروز میلاد حضرت زهرا(س) و جلسات با بانوان نخبه به کار رفته است. سخنان ایشان در این کتاب حاوی مطالبی با موضوع فلسفه و اهمیت ازدواج، تفاوت نظر اسلام و غرب دربارة ازدواج، تفاوتها و جایگاه مرد و زن در خانواده و... است..
شروع به خواندن این کتاب مساوی است با پایان آن!!! به خاطر لذت بی پایانی که با خواندن آن به انسان دست می دهد.
* هدف زندگی
زندگی یک کاروان طولانی است که منازل و مراحلی دارد، هدف والایی نیز دارد. هدف انسان در زندگی باید این باشد که از وجود خود و موجودات پیرامونش
برای تکامل معنوی و نفسانی استفاده نماید.
اصلاً ما برای این به دنیا آمدهایم. ما در حالی وارد دنیا می شویم که از خود اختیاری نداریم. کودکیم و تحت تأثیر هستیم، اما تدریجاً عقل ما رشد می کند و
قدرت اختیار و انتخاب پیدا میکنیم. این جا آن جایی است که لازم است انسان درست بیندیشد و درست انتخاب کند و بر اساس این انتخاب حرکت کند و به جلو
برود.
اگر انسان این فرصت را مغتنم بشمرد و از این چند صباحی که در این دنیا هست خوب استفاده کند و بتواند خودش را به کمال برساند، آن روزی که از دنیا
خارج میشود، مثل کسی است که از زندان خارج شده و از این جا زندگی حقیقی آغاز میشود.
خطبهی عقد مورخهی ۱۳۸۰/۱۱/۱۸
اسماعیل؛ رمانی است که در جنوب شهر و زیر خط راه آهن شکل می گیرد. با قهوه خانه ای که از اتفاقات جدانشدنی از منطقه جنوب شهر است. اسماعیل رمانی است در باره انقلاب که بر شخصیتی به نام اسماعلیل متکی است. جوانی محجوب و ساده دل اما حساس نسبت به شرایطی که رژیم پهلوی بر او و مردم جنوب شهر تحمیل کرده. اسماعیل پسری است با چشمانی آبی که پس از دیپلم گرفتن، کارمند بانک صادرات می شود. بانک صادراتی که گفته می شود موسس و مالکش از بهایی ها و وابسته گان رژیم پهلوی است. اسماعیل درکش و قوسی متوجه می شود که در جایی که کار می کند، پسند دینش نیست؛ پس، به همه خوشی ها و آینده و یک زندگی آرام و نسبتا برخوردار از مادیات پشت می کند و از کار دست می کشد. اینها همه در شرایطی است که عاشق هم شده و در دلش غوغایی از یک توفان جوانی به پاست. و …
این رمان که در سال ۸۶ چاپ اولش به بازار کتاب روانه شد، حاصل دهها سال شاگردی امیرخان در مکتب بزرگان ادبیات روسیه است؛ مردانی چون تولستوی (که امیرخان به دلیل مذهبی بودن تولستوی به طنز می گفت حاج آقا تولستوی)، شولوخوف، گوگول، چخوف، چنگیز آیتماتوف و دیگران. فردی چنان که خودش می گفت دو بار جنگ وصلح را خوانده بود و با او قدم ها زده بود؛ چه در خیاباهای مسکو و درکاخ های روسیه یا در خیابان های اطراف مسجد جوادالائمه علیه السلام و پشت بام این مسجد و شب های دوشبنه. امیرخان فردی بارها حاج آقا تولستوی را به مهمانی جلسات قصه اش آورده بود و بارها با یک پسر ده یازده ساله در اتاق محل کارش به همراه چخوف “کش بازی” کرده بود! بارها داستان های کوتاه چخوف را به شاگردانش رسانده بود و بارها همراه آیتماتوف به صحراهای قرقیزستان سفر کرده و همراه سربازان در “رویاهای ماده گرگ” به شکار آهوها رفته بود. او شاگرد مکتب رئالیسم بود و شیفته وصف طبیعت ناب؛ به همین دلیل است که وقتی رمان اسماعیل خلق شد، معلوم بود که کرسی توصیف را در داستان ایران به نام خود زده است و هنگامی که گرگسالی آمد، یقین شد که چنین است و دیگر نمی توان منکر شد امیرخان فردی، موسس جایزه ادبی شهید غنی پور و پدر مهربان بچه های مسجد، صاحب کرسی توصیف در ادبیات داستانی ایران است و بس. اسماعیل این طور شروع می شود: «موهای علی خالدار، هم صاف بود و هم مشکی، از دور برق می زد، انگار که گاو لیسیده باشد.»
خدایا شهادت را نصیب کسانی که شهدا را درک کردند بفرما ...
به گزارش خبرگزاری فارس «مرحومه معصومه خانم مصلحی عراقی» که دختر مرحوم حضرت آیتالله العظمی اراکی(ره) همسر حضرت آیتالله الهی بود، در سن 75 سالگی بر اثر ابتلا به بیماری دیابت درگذشت.
درباره دختر آیتالله العظمی محمدعلی اراکی داستان بسیار جالبی مطرح شده است که پایگاه اطلاعرسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری به مناسبت درگذشت آن مرحومه نقل کرده است:
عده ای از شاگردان حضرت آیتالله العظمی آقای اراکی از معظم له خواستند که داستان تشرف دخترشان را خدمت امام عصر ارواحنا فداه بیان کنند . فرمودند: این دخترم به احکام شرعی و دستورات مذهبی کاملا وارد بوده و نسبت به اعمال شرعی پایبند می باشد. بنده از دوران کودکی تا به حال مواظب حال او بودم، تا اینکه چندی پیش می خواست عازم مکه شود ولی شوهرش نمی توانست همراه او برود و پسرش هم راضی نشد که همراه او به مکه مشرف شود.
سرانجام بنا بر این شد که به همراه آیت الله آقای حاج آقا موسی زنجانی و خانواده ایشان به حج مشرف شود.
موقع خداحافظی او از تنهایی اظهار نگرانی می کرد و می گفت: با این وضع چگونه اعمال حج را به جا آورم؟
من به او یاد دادم که این ذکر یا «حفیظ یا علیم» را زیاد بگوی. ایشان خداحافظی کرده و به حج رفت.
روزی که از سفر حج بازگشت خاطره ای برای من نقل کرد که موقع طواف خانه خدا من معطل ماندم، دیدم که با این ازدحام و جمعیت نمی توانم طواف کنم لذا در کناری به انتظار ایستادم . ناگهان صدایی شنیدم که می گفت :ایشان امام زمان است متصل شو به امام زمان خود و پشت سر او طواف کن ! دیدم آقایی در میان جمعیت جلو است و دور او حلقه ای زده شده که هیچ کس وارد آن حلقه نمی توانست بشود. من وارد آن حلقه شدم دستم را به عبای ایشان گرفتم و مکرر می گفتم قربان شما بروم و هفت بار دور خانه خدا را بدون هیچ ناراحتی طواف کردم.
آقای اراکی فرمودند که :من از دخترم پرسیدم در مرتبه بعد چگونه طواف کرد؟ گفت: به دنبال آقا، طواف کردم.
در پایان آقای اراکی فرمودند که من به صدق و راستی این دختر قطع و یقین دارم و او این داستان را برای کسی حتی آقای حاج آقا موسی زنجانی هم نگفته بود.
مراسم تشییع آن مرحومه امروز ساعت 9:30 صبح چهارشنبه 4 بهمن 1391 از مسجد امام حسن عسکری(ع) به طرف حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) برگزار شد.
ابوالقاسم طالبی کارگردان فیلم «قلاده های طلا» که در حال حاضر مشغول ساخت فیلم «یتیم خانه ایران» است؛ یادداشت متفاوتی درباره 270 شهید تازه تفحص شده منتشر کرده است....
سلام داش مشتی های سپاه روح الله قدم به چشم.
کاش نیامده بودید در این دوره که برای غسل تان باید از شمر زمان آب بگیریم ، البته می گویند شمر امان نامه داده و آدم مودب و هوشمندی است.
مبادا فکر کردید ماجرای صفین است وشمشیر بر گلوی مولایمان گذاشتند که باید مذاکره کنید. فقط رای دادیم که زندگی بچرخد عزت و شرف ملت هم بچرخد اما ظاهرا در ترجمان (چرخیدن = پیچاندن ) معنی شده است .
شاید نگران شدید که عمروعاص می خواهد کلک بزند.
نکند نگران شدید جام زهر دیگری در کار است.
چرا امدید ؟؟؟ الان چه موقع آمدن بود آخر؟
داش مشتی ها آمدید به رخ بکشید که ما لب تشنه ،دست بسته ،شکنجه شده ،در گودال زنده به گور شدیم و به مولایمان پشت نکردیم؟؟
شهدا با شما عهد می بندیم اگر بند بند استخوانهایمان را جلوی فرزندانمان جدا کنند ،اگر در آتش کینه اسرائیل بسوزیم ،اگر تکه تکه گوشتهای تنمان زیر دندان لیبرالیسم و فرزندان نا مشروعشان، تکفیری ها و منافقین جویده شود دست از یاری رهبرمان برنخواهیم داشت. " یا علی "
میگویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را می پذیرم
اما میگویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد بی تقواست
شهید دکتر مصطفی چمران
به گزارش خبرگزاری فارس، دیدار رهبر معظم انقلاب با مداحان کشور در شب میلاد حضرت زهرا (س) با حاشیههای جالبی همراه بود که در ادامه میآید:
« از خـــدا پــروا کنیـــد تــــا ........
پـــر، وا کنیــــد ..... »
شهید چمران
مادر یکی از دو گروگان ژاپنی در بند گروه تکفیری داعش با بیان اینکه پسرش همواره دوست داشت به نجات جان کودکان در میدانهای نبرد کمک کند خواستار آزادی او شد. مادر یکی از دو تبعه ژاپنی که گروه تروریستی داعش به گروگان گرفته است، روز جمعه خواستار آزادی این دو تن شد.
«جونکو ایشیدو» در جمع خبرنگاران از دولت ژاپن خواست ۲۰۰ میلیون دلاری را که داعش برای آزادی این دو نفر مطالبه کرده است، پیش از پایان ضرب الاجلی که این گروه تعیین کرده است، بپردازد.
وی با بیان اینکه پسرش تنها اقدامات بشردوستانه انجام میداد درحالی که به گریه کردن افتاد خطاب به داعش گفت: «کنجی» دشمن شما نیست، لطفاً او را آزاد کنید. او همواره دوست داشت به نجات جان کودکان در میدانهای نبرد کمک کند.